انتبه قبل السحر يا ذالمنام

شاعر : سعدي

نوبت عشرت بزن پيش آر جامانتبه قبل السحر يا ذالمنام
طبع شورانگيز را دست از لگامتا سوار عقل بردارد دمي
در خروش آيد خروس صبح بامدوري از بط در قدح کن پيش از آنک
طوق بر گردن نهادي چون حماممرغ جانم را به مشکين سلسله
رخنه رخنه است اندرون من چو دامز آهنين چنگال شاهين غمت
يک زمان چون سرو در بستان خرامساعتي چون گل به صحرا درگذر
تا شود بر سرو رعنايي حرامتا شود بر گل نکورويي وبال
شکري ده از لب ياقوت فامطوطيان جان سعدي را به لطف
ساتکيني ساتکيني اي غلامناله بلبل به مستي خوشترست